تاریخ نگارگری و طراحی و خاستگاه های نقاشی در ایران
تحقیق در زمینه ی نقاشی ایران و در کل در مورد تاریخ هنر ایران همواره با کمبود منابع مکتوب روبه رو بوده است و همیشه از حیث منابع اولیه برای تحقیق چنان در مضیقه بوده و هستیم که نظیر آن را در چین و اروپا نمیتوان یافت. در کتابهای تاریخ هنر که در آنها از هنر جهان بحث شده است، مطلب را از نقاشی های دوران غارنشینی انسان آغاز مینمایند، اما در ایران تا سالهای اخیر چنین نقاشی هایی شناخته نشده بود و به هنگام مطالعه ی نقاشی در دورانهای پیش از تاریخ ایران به توضیح نقوشی که بر روی سفالهای بدون لعاب و لعابدار و نقش برجسته های حکاکی شده بر روی دیوارهای غارها به کار رفته بود اکتفا میشد.
بررسی هنر نگارگری در ایران از قرن بیستم شروع شد و با انتشار مواد و اطلاعات مضاعف و انجام مطالعات ویژه دربارهی جنبه های خاص این هنر، دهه به دهه بر اهمیت آن افزوده و نمایشگاه های پیاپیای در سراسر جهان برپا شد که نمونههای ناشناختهای از نگارگری ایران را به جهان شناساند، لیکن دربارهی تاریخ نگارگری و نقاشی ایران چه در زمان کهن و چه در زمان معاصر هنوز مشکلات حل نشده ایی وجود دارد.
در مورد تاریخ هنر ایران دلایل فقدان اطلاعات متعدد است؛ بعد از ظهور اسلام، هنر وارد مرحله ی جدیدی شد و نگرشی که جهان اسلام نسبت به پیکرهتراشی، بازنماییهای پیکره ی انسانی و در واقع، کل اشکال حیات حیوانی داشت باعث شد که نقاشی تحریم شود. نقاش بر اثر این تحریم مذهبی فقط میتوانست در قلمرو و محیطی کار کند که معارض با مسائل دینی نباشد. در این دوران هنر در اختیار حامیان هنرپرور مقتدر همچون شاهان و سلاطین و یا اعیان و اشراف در آمد، البته نقاش میتوانست در حوزه های فرودست جامعه در کنار حرفهی سفالگری قرار گیرد و در تولید ظروف سهیم شود. از دیگر علل کمبود اسناد میتوان به تخریبهای صورت گرفته اشاره کرد. دیواره ی کاخ های شاهان به دست نقاشان و صنعتگران مزین میشد، اما این آثار هنری با فروپاشی شاهان از بین میرفتند. هر چند که تمام این عوامل در مقابل حمله و غارت و ویرانگری های مغولان که در سده ی هفتم هجری قمری اتفاق افتاد بسیار ناچیز است. داستان ویرانگری ها و غارت مغولان به قدری مشهور است که نیاز به تکرار دوباره نیست.
تاریخ نگارگری و نقاشی ایران، اما داستانی متفاوت دارد. راقمه های (جمع رقم. در گذشته به امضاء رقم گفته میشد) مبهم که اغلب نمیتوان آنها را ثابت کرد و انتساب های دل بخواهی قدیمی، عدم شناسایی هویت نگارهها توسط محققین، موضوع نگارگری ایران را در ابهام و سردرگمی لاینحلی فرو برده است. تا اواخر سده ی نهم هجری قمری اکثر نگاره ها فاقد امضاء و ندرتاً به هنرمندی منتسب بودند. پس از این دوره هویت برخی نگارهها روشن شد و نگارگران تدریجاً آثارشان را امضاء میکردند.
وقتی صحبت از جغرافیای ایران در گذشته میشود با جغرافیای معاصر تفاوت بسیاری دارد. حوزه ی فرهنگی اصلی ایران که زبان ادبیات، هنرهای تجسمی، معماری، فلسفه و اندیشه در آن به نحوی با هم نزدیکاند و روحی مشخص در آن جریان دارد قاعدتاً از غرب، قفقاز و ارّان (شمال ارس) و بین النهرین و آرزروم در ترکیهی امروز (که در زمان سلطانسلیم در جنگ چالدران از ایران جدا شد) از شمال تمام منطقه ایی را که به جماهیر متعددی تقسیم شده است و همه ی حوزه ماوراءالنهر حتی تا خوارزم و از شرق افغانستان کنونی تا مرز هند را در برمیگیرد، این حوزه، حوزهی فرهنگ و اندیشهی ایران بوده و هنوز هم هست، لذا وقتی از تاریخ هنر و فرهنگ ایران صحبت می کنیم منظورمان تمام این مناطق است.
نقاشیهای دیواری و خطوطی که در حوزهی فرهنگی ایران قرار دارد، هنر تصویری دوره های پارتی و ساسانی را تشکیل میدهد، لذا قبل از سده ی دوم و یا سوم، نمونه ایی از آثار نگارگری ایران و کتاب آرایی آن به دست نیامده و فقط قطعاتی از کتابهای مانویان، مکشوفه در تورفان موجود است. از این رو یک وقفهی سه قرنی در تاریخ نگارگری ایران بهوجود آمده است.
اگر بخواهیم در مورد نقاشی در ایران سخن بگوییم باید بدانیم که رابطه ی نقاشی با ادبیات در ایران پیوند طولانی دارد، یعنی به طور کلی، از زمانی که ادبیات به وجود آمد سفارش نقاشی شکل گرفت، اما پیش از شکل گیری ادبیات به صورت رسمی، نقاشی، شخصیت مجزایی داشت. آنچه از باقیماندههای تصاویر حکاکی شده در غارها به دست آمده، حکایت از آن دارد که انسان ابتدایی بر اساس انگیزه های طبیعی و امیال و آرزوهای ذهنی دنیای خود، نقاشی میکرده است، البته تصاویر به دست آمده از انسانهای غارنشین هم نوعی روایتگری داستانی که بر اساس حماسه های شخصی زمان خود و بر مبنای زندگی که داشته روایتی از حادثه هایی چون شکار، پیروزی انسان بر حیوانات و یا موانع طبیعی را بازگو و سینه به سینه نقل میکرده. نقاشی های بازمانده از این دوران، تصویری از آرزوهای انسان غارنشین است از پیروزی بر طبیعت و یا تحقق امری جادویی. آنان تصور میکردهاند هر چه را که به تصویر بکشند در جهان واقعی محقق خواهد شد.
به عنوان مثال در نقوشی که از غارهای لرستان بهدست آمده بیشتر به صحنه های رزم و شکار و تصویر حیوانات گوناگون به ویژه گوزن و آهو و کَل توجه شده است و خواسته اند در این تصاویر، پیروزی صاحب تصویر را بر دشمن یا به هنگام شکار مجسم نمایند و از اثر جادویی نقش این پیروزی را قطعی تر ساخته باشند.
در اواخر هزاره ی دوم پیش از میلاد، سیلک یکی از مراکز مهم هنری ایران بهشمار میرفته، بخشی از نقوش انسان و اسب که گاه به صورت بالدار طراحی شده و از این دوران به جای مانده است در زمره ی غنی ترین آثار منقوش به شمار میرود. اگر کمی به حالت سر و گردن اسب در این نوقش دقیق شویم تقریباً تمام خصوصیات اسب هایی را که در حدود دو هزار و پانصد سال پس از آن در طرح اسب در نگارگری ایرانی به چشم میخورد باز مییابیم.
در همین ادوار، سفال های لعابدار رنگین که از هزاره ی سوم قبل از میلاد در ایران مرسوم بود، قدم به دوران باروری خود میگذارد. یکی از نمونه های زیبای این هنر، قطعه کاشی رنگینی است که بر روی آن حیوانی به رنگ طلایی منقوش شده و در کنار وی پیکره ی انسانی با پاهای حیوانات که با حیوان دیگری در نبرد می باشد نقاشی شده که از هیکل انسان و حیوانی که با آن در کارزار است جز پاهایشان چیزی باقی نمانده و از حیوان خیالی، قرین های که در زیر پای پیکر منقوش بوده جز قسمت کوچکی به جای نمانده. در این قطعه کاشی ترکیب رنگها و به ویژه تناسب فیروزهای زمینه با رنگ زرین نقوش دیگر در نهایت زیبایی است. حاشیه های تزئینی دور کاشی از هر جهت به زیبایی نقش افزوده است.
نقاشی هایی که بر دیوارهه ای ساختمان های یافت شده در تپه ملیان فارس به کار رفته در خور اهمیت است. این تصاویر که با رنگهای اخرایی و گلماشی (یک نوع خاک به رنگ نزدیک به خردلی و قهوهایی روشن که در گذشته با این خاک رنگ درست میکردن و الآن هم در صنعت ساختمان کاربرد دارد) و سیاه منقوش گردیده، به پنچ هزار سال پیش تعلق دارد و از جمله کهن ترین نمونه های نقاشی دیواری در ایران به شمار میرود. این تصاویر بیشتر از نقوش هندسی تشکیل شده است.
بر روی یک خمره ی سفالی که از شوش به دست آمده و متعلق به پنج هزار سال پیش است، تصویر ارابه ایست چهارچرخ که توسط یک گاو کشیده میشود و شخصی بر آن سوار میباشد و یک نفر هم پیاده در جلوی ارابه قرار دارد. در قسمت دیگر، برجی دارای سه اشکوب تصویر شده که شخصی بر بالای آن قرار داده شده است. این نقش که با رنگهای الوان نقاشی شده و آثار مشابه ی که از شوش به دست آمده و قدمت آنها به شش هزار سال پیش میرسد و در آنها تصویر شکار حیوانات نمایش داده شده است، در زمره ی کهن ترین نقوش انسان بر روی سفال محسوب میشود.
سفالگری که از نخستین فعالیتهای صنعتی بشر محسوب میشود و به احتمال قوی فلات ایران زادگاه اولیه ی آن است محل مناسبی برای نقشهای اولیه ی انسانی ایرانی بوده است. نقوش رسم شده بر روی ظروف از هزاره ی چهارم قبل از میلاد به بعد بسیار متنوع میباشد. مظاهر فرهنگی و خطوط ساده و متقاطع و اشکال هندسی گیاهی و حیوانی از نقاشی هایی است که در این سفالینه ها پدیدار شده. از نمونه مفرغ های لرستان و نیز از حجاری های دوره ی هخامنشیان خصوصیات هنر نگارگری ایران را میتوان شناخت. تزئین کاخ آپادانای شوش با آجرهای لعابدار مربوط به دوره ی داریوش اول که شامل سربازان جاویدان، حیوانات تلفیقی و نقش و نگارهای الوان است همگی تأییدی میباشد بر هنر نقاشی در این دوران. در این بین، حتی جامها، صُراحیها و ریتونهای (نوعی جام یا لیوان شاخشکل، حیوانشکل و بعضاً انسانشکل) طلایی از هنر ارزنده ی زمان خود سخن میگوید. نقش و نگارهای نشسته بر بدنه ی ظروف طلایی، جام های حسنلوی آذربایجان و جامهای مارلیک در شمال ایران علاوه بر داستان، حماسه، اسطوره و نماد، نشان هنر نگارگری هزاره ی اول پیش از میلاد تاریخ هنر ایران را رقم میزنند.
از دوره ی اشکانیان نقاشی های دیواری متعددی شناخته شده است که قسمت مهمی از آنها در خارج از مرزهای کنونی ایران قرار دارد، مثل دیوارنگاره های شهر (دورا – اورپوس) واقع در ساحل راست فرات، در سوریه. از نقاشیهای این دوران در داخل مرزهای کنونی باید به دیوارنگاره های معابد و کاخ های کوه خواجه واقع در سیستان اشاره کرد. رنگ های به کار برده شده در آثار کوه خواجه همان است که در نقاشی های دوران پیش وجود داشته است و آن عبارت است از به کار بردن سایه روشن به صورت مسطح که از ویژگیهای هنر ایران در اغلب دوران های تاریخی خود میباشد و همان سنتی است که بعدها در دوران ساسانیان ادامه پیدا میکند، در نقاشی های ایرانی آغاز عصر اسلامی از آن پیروی شده و در نگاره های اعصار بعد انعکاس یافته است.
هنرهای تصویری در عصر ساسانی از جمله نگارگری، وارد مرحله ی تازهایی از تکامل میگردد. سنت هنر تصویری ایرانِ این زمان را میتوان توجه به نمودهای گوناگون آن به دو شعبه ی اصلی تقسیم کرد؛ شعبه ی غربی که ارتباط کمابیش مستقیمی با هنر بیزانس یعنی روم شرقی دارد و در عین حال که از آن هنر مؤثر است، در آن تأثیر متقابل داشته. دیگر شعبه ی هنری، بخشهایی است که از زمانهای دوردست در این سرزمین رواج داشته و این همان هنری است که بعدها با تأثیرپذیری هایی از هنرهای تصویری خاور دور در دوران های بعدی مکتب نگارگری ایران و خاصه شیوه ی هرات را به وجود آورده.
منابع
سیر و صور نقاشی ایرانی؛ زیر نظر آرتور اپهام پوپ
نگاهی به هنر نقاشی ایران؛ تجویدی، اکبر
نگاهی به هنر نگارگری ایران؛ حاتم، غلامعلی
گردآورنده: مینو حیات بخش